-
خداوندا
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 09:33
خداوندا! یک لحظه مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیدهای، از من باز مگیر . خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان . الهی! با بهشت چه سازم و با حور چه بازم؟ مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم . الهی! دیگران مست شرابند و من مست ساقی. مستی ایشان فانی است و از...
-
مطلبی خواندنی از رازهایی درباره ی خانمها که آقایون از آنها بی خبرند
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 09:14
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA وقتی زنی عاشق میشود ، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر میرسد یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود بسیاری از زنان به این علت که نمیخواهند کسی ایشان را نیازمند بداند ، نیازهایشان را انکار میکنند Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA...
-
داستان ابله و فرزانه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 در دهکده ای کوچک مردی زندگی می کرد که به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود. تمام آبادی مسخره اش می کردند. ابلهی تمام عیار بود و مردم کلی با او تفریح می کردند.ولی او از بلاهت خود خسته شد. بنابر این از مرد عاقلی راه چاره را پرسید. مرد عاقل گفت: -...
-
دو دانشمند
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمانی در شهرِ باستانیِ اَفکار، دو مردِ دانشمند زندگی می کردند که با هم بد بودند و دانشِ یکدیگر را به چیزی نمی گرفتند . زیرا که یکی وجود خدایان را انکار می کرد و دیگری به آن ها اعتقاد داشت. یک روز آن دو مرد یکدیگر را در بازار دیدند و در میان...
-
داستان
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:49
کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به ما باز میگردند. این داستان زنی است که برایتان نقل می شود: Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند. بنابراین زن دعا میکرد که او سالم به خانه باز گردد....
-
مرد سالار
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:42
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 پدر راهنمایی می کرد و پسر در حالی که نگاهش با چپ و راست شدن دست پدرش همراه شده بود به سخنانش گوش می کرد. -- زن مثل گردو می مونه باید خردش کرد و بعد مغزش را درآورد و جوید. -- زن مثل زعفرونه باید حسابی بکوبیش تا خوب عطر و رنگ بده. -- زن مثل نمد...
-
ماندن
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:42
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 گفت: سلام! گفتم: سلام! معصومانه گفت: می مانی؟ گفتم : تو چطور؟ محکم گفت: همیشه می مانم! گفتم: می مانم. روزها گذشت. روزی عزم رفتن کرد. گفتم: تو که گفته بودی می مانی؟! گفت: نمی توانم! قول ماندن به دیگری داده ام .... باید بروم!
-
بیخیالی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ماشین حسابش رو روشن کرد . کرایه خونه + قبض آب و برق و تلفن + قسط ماشین + ..... همین طور که جمع می کرد سرش بیشتر سوت می کشید! یه نگاه به فیش حقوقش ، یه نگاه به رقمی که ماشین حساب نشون می داد ، باید چی کار می کرد ؟
-
فرار
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:35
پول که نداشت، هرچی هم نامه نوشته بود به سازمان و دانشگاه، پولی برای تحقیقاتش ندادن. تو خوابگاه روی تختش دراز کشیده بود که از بلندگو صداش کردن !! رفت دم در ..... یه مرد شیک با یک دسته گل به استقبالش اومد و بدون اینکه حرفی بزنه گل و یک پاکت رو به دستش داد و رفت !! طاقت نداشت که برسه توی اطاقش، همون جا پاکت رو باز کرد !!...
-
فذاموش شده
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:35
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 همش توی خواب کابوس می دید، دیگه کلافه شده بود . از خواب بیدار شد . می خواست بره تا یه قرص آرام بخش بخوره تا راحت بخوابه . ولی هرچی سعی کرد نتونست از جاش تکون بخوره . پتو رو زد کنار ! تازه یادش اومد که پاهاش رو توی جنگ از دست داده . باید از ته دل...
-
مرد گدا
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:34
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 مردی هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم هم حماقت او را دست میانداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکی از طلا بود و یکی از نقره. اما مرد گدا همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه...
-
جملات زیبا
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:33
پیوسته درحال رشد باشید آرنولد گلاسکو: زمانی که به ناچارتسلیم ضرورت می شوید، آنچه که اتفاق می افتد، پیشرفت است. ویلرمک میلان : پیشرفت واقعی دراثردستیابی به حقایق نوین می باشد. رالف بارتن پری : مردی به اوج قابلیت وهنر خویش می رسد که به دنبال کمال بوده و ازاهداف غیرممکن پیوسته گریزان باشد. ازفرصت استفاده کنید. حضرت مسیح...
-
تکنیک طوفان فکری معکوس
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:21
این تکنیک بسیار شبیهِ تکنیکِ طوفان فکری است، با این تفاوت مهم که در این روش، انتقاد و ارزیابی نه تنها بد نیست، بلکه اساسِ این تکنیک است. در واقع پایهی این تکنیک پرسیدنِ سؤالهای مختلف است. مهم این است که در ذهنِ افراد این سؤال شکل بگیرد که ایدهی مطرح شده در کجاها جواب نمیدهد؟ چه مسائلی موفقیتش را تهدید میکند؟ و...
-
تکنیک طوفان فکری
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:20
آیا تا به حال در جلسهای بودهاید که در آن از آدمها بخواهند در مور د ِ یک موضوعِ مشخص نظر بدهند؟ آیا خودِ شما هم ایده داشتید؟ جلسه چه طور بود؟ چند تا ایده جالب و غیرِ منتظره جمع شد؟ یک روز تعدادی از کارکنانِ یک شرکتِ ساختمانسازی دورِ هم جمع شدند و تشکیلِ یک جلسه فوری دادند. مسألهای که آنها را دور هم جمع کرد،...
-
مورچه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:14
یک مورچه در پی جمع کردن دانه های جو از راهی می گذشت و نزدیک کندوی عسل رسید از بوی عسل دهانش آب افتاد ولی کندو بر بالای سنگی قرار داشت و هر چه سعی کرد از دیواره سنگی بالا رود و به کندو برسد نشد. دست و پایش لیز می خورد و می افتاد. هوس عسل او را به صدا درآورد و فریاد زد:«ای مردم، من عسل می خواهم، اگر یک جوانمرد پیدا شود...
-
مانع
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:13
در زمان های قدیم، پادشاهی تخته سنگی رادر وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند، خودش را جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می کردن که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و.... با وجود این هیچ کس...
-
نجات عشق
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:13
در جزیرهای زیبا تمام حواس، زندگی می کردند: شادی، غم، غرور، عشق و...... روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند، چون عاشق جزیره بود. وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت، عشق از ثروت که باقایقی با شکوه جزیره را ترک...
-
زنجیر عشق
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یک روز بعد ازظهر وقتی که با ماشین پونتیاکش می کوبید که بره خونه ، زن مسنی دید که اونو متوقف کرد. ماشین مرسدسش پنچر بود. او می تونست ببینه که اون زن ترسیده و بیرون توی برفها ایستاده تا اینکه بهش گفت: " خانم من اومدم که کمکتون کنم در ضمن من جو...
-
شش پند از بیل گیتس
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بیل گیتس هر از گاهی در دانشگاهها و دبیرستانهای آمریکا با دانشجویان و دانش آموزان ملاقات داشته و برای آنها سخنرانی می کند. گیتس اخیرا طی یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا خطاب به دانش آموزان جمله ای گفت که خیلی سروصدا کرد. او گفت در دبیرستان...
-
عشق بورزید تا به شما عشق بورزند
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس...
-
ده فرمان کارآفرینی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 1- هر روز با اشتیاق در محل کار خود حاضر شوید. 2- بر هر دستوری که هدفش توقف آرمان شماست، پیش دستی کنید. 3- هر کاری که برای تکمیل پروژه تان لازم است، بدون توجه به شرح شغل خود انجام دهید. 4- افرادی را برای کمک به خود پیدا کنید. 5- درباره افرادی که...
-
-----
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 معلم وارد کلاس شد و گفت بچه ها امروز یه سوال می خوام ازتون بپرسم که جوابش در زندگی شما تاثیری عظیم خواهد داشت! طبق روال عادی همه بچه ها با شادی از اینکه درس به تاخیر افتاده با تایید درخواست معلم سرو پا گوش شدند. معلم پرسید بچه ها چه چیزی در زندگی...
-
زندگی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 گروهی از فارغ التحصیلان پس از گذشت چند سال و تشکیل زندگی و رسیدن به موقعیت های خوب کاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به دیدن یکی از اساتید مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعی آن ها خیلی زود به گله و شکایت از استرس های ناشی از کار و زندگی کشیده شد. استاد...
-
اتحاد
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 چند سال پیش در بازی های پارا المپیک در " سیاتل " آمریکا 9 نفر در خط آغاز مسابقه دو صد متر، آماده ایستاده بودند. با شنیدن صدای تفنگ آنان شروع به دویدن کردند. در میان این افراد یک جوان دیده می شد. او در حین مسابقه به زمین افتاد ولی باز از...
-
ترفند شیطان
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 به روایت افسانهها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر...
-
زرنگی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 10:42
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 1 پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است پسر: آهان اگر اینطور است، قبول است 2 پدر به دیدار بیل گیتس می رود Normal 0 false false false EN-US X-NONE...
-
مسابقه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 10:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یک روزنامه انگلستان مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد. سوأل مسابقه این بود که یک بالون حامل سه دانشمند بزرگ جهان است. یکی از آنها دانشمند علم حفاظت از محیط زیست و یکی از آنها دانشمند...
-
سختی های زندگی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 10:41
د ختری از سختی های زندگی به پدرش گله می کرد. از مبارزه خسته بود. نمی دانست چه کند. بلافاصله پس از اینکه یک مشکل را حل شده می دید مشکل دیگری سر راهش آشکار می شد و قصد داشت خود را تسلیم زندگی کند. پدر که آشپز ماهری بود Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 او را به آشپزخانه برد. سه...
-
بازمانده
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 10:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد . سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد...
-
غرور
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 10:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 روزی درختی که شاخ و برگ زیادی داشت، برگهایش را اذیت میکرد و میگفت شما زندگیتان را مدیون من هستید و اگر من بخواهم میتوانم شما را بمیرانم . سپس شاخه هایش را تکان میداد تا برگها بریزند و برگها را به تمسخر میگرفت تا اینکه آخرین برگ از او خواست تا این...